دل نوشته های یک زن

ساخت وبلاگ
چیزی به امتحانای ترم نمونده و من در دوران افسردگی و بیحالی و خستگی به سر می برم  همیشه یکماه مونده به شروع امتحانات، گیج و سر در گم میشم، نظم زندگیم از دستم خارج میشه و فقط دلم میخواد برم یه گوشه تاریک بخوابم و با هیشکی حرف نزنم، این روزا خیلی حالم بده استرس و استرس و استرس داره داغونم میکنه.خدایا یعنی میشه من بسلامتی و با موفقیت این ترم آخر رو به پایان برسونم ؟ کمکم کن هر چند خیلی بدم ... دل نوشته های یک زن...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های یک زن دنبال می کنید

برچسب : این روزا خیلی برام ناز میکنی,این روزا خیلی تنهام,این روزا خیلی داغونم,این روزا خیلی دلم گرفته,این روزا خیلی دیر میگذره, نویسنده : 8manodeltangiaam2 بازدید : 62 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 6:18

  سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شدکجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارمکه هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستیتظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینمصدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارمواسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی.... دل نوشته های یک زن...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های یک زن دنبال می کنید

برچسب : سراب ردپای تو,سراب ردپای تو, کجای جاده پیدا شد,سراب رد پاي تو داريوش,دانلود سراب ردپای تو,سراب ردپای تو کجای, نویسنده : 8manodeltangiaam2 بازدید : 51 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 6:18

خدایا شکرت بلاخره تموم شد. هوراااااااا به شدت خوشحالم 

دل نوشته های یک زن...
ما را در سایت دل نوشته های یک زن دنبال می کنید

برچسب : خوشحالم سیاوش شمس,خوشحالم که هستی,خوشحالم که رفتی,خوشحالم سیاوش,خوشحالم محمد علیزاده, نویسنده : 8manodeltangiaam2 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 6:17

چند وقتیه اینجا درد دلامو ننوشتم . امروز فرصت کردم که بیام و سری به احوالات درونم بزنم ببینم چه خبره؟ خوبم؟ بدم؟ دغدغه مهم این چند وقته درسم بود که خدا رو شکر تموم شد.مشکلاتی که با شوهرم داشتم رو هر چند خیلی برام سخت بود کم کم تونستم بهش غلبه کنم و دیگه سمت افکار منفی و عذاب آور نرم چون فقط خودم رو داغون می کردم . موضوع بچه دار شدنم هم به تاریخ پیوست!! هیچ جوره نتونستم آقا رو قانع کنم و حالا اونه که منو هر چند به زور قانع کرد یعنی در واقع یه جورایی مجبورم کرد قانع شم منم با خودم گفتم بچه که فقط واسه من نیست از یه طرف هم باباش باید راضی باشه نمیخواستم در عمل انجام شده قرارش بدم چون نمیتونستم یه عمر سرکوفت بخورم و بچه مو دوس نداشته باشه و به عنوان یه مزاحم بهش نگاه کنه.الان دارم با این میل شدید به مادر شدن که توی وجود همه زنها هست مبارزه میکنم.حرفا و سوالا و طعنه های همه رو نشنیده میگیرم و هیچی نمیگم.وقتی یه بچه می بینم دلم ضعف میره براش اما چه کنم که بخاطر خودخواهی مردی که دوسش دارم .... بگذریم. الانم دارم کلاس زبان میرم که برای مهاجرت اقدام کنیم چون این آرزوی چندین و چند ساله آقاس و ب دل نوشته های یک زن...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8manodeltangiaam2 بازدید : 57 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 6:17

  دیروز توپ مادرم خیلی پر بود، همینکه کتابای زبان رو دستم دید اخماش رفت تو هم!! گفت اینا چیه باز؟ تو که گفتی درسم تموم شه اقدام میکنم واسه بارداری، پس چی شد؟ گفتم مامان همینطوری از بیکاری دارم زبان میخونم که یادم نره.گفت آره جون عمت!! من که میدونم چه خیالاتی دارین بهت گفته باشما داره سنت از سی میزنه بالا حواست باشه، فردا پس فردا باید راه بیفتی از این مطب به اون مطب و .... خلاصه شروع کرده به نصیحت کردن که فلانی توی سن 32 سالگی دچار یائسگی زودرس شده و تو تا کی میخوای دس دس کنی و اجاقت کور میشه و اوه ه ه ه ه . دیگه واقعا نمیدونم جوابشونو چی بدم. با این حرفا ته دلم خالی میشه و می ترسم ولی بعدش میگم فقط امسال فقط امسال مونده آیلتسمو بگیرم و بریم اونوقت به محض اینکه پام برسه اون ور واسه بچه اقدام میکنم خدایا خودت کمک کن خانواده ها با این مسئله کنار بیان مخصوصا مادرم که خیلی بهم وابسته س و نمیتونه دوریمو تحمل کنه، یه بار بهم گفت اگه بری دیگه دختر من نیستی... به نظرات بقیه اهمیت نمیدم فقط مادرمه که برام مهمه. خدایا کمکم کن.... آخ شوهر هر چی میکشم از دست بلند پروازیای توئه وگرنه ما که مثل بچه دل نوشته های یک زن...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های یک زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8manodeltangiaam2 بازدید : 54 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 6:17